جدول جو
جدول جو

معنی طایر شیرازی - جستجوی لغت در جدول جو

طایر شیرازی
(یِ رِ)
هدایت آرد: نام شریفش حسن خان بن عبدالرحیم خان، پدرش برادر اعتمادالدوله حاجی ابراهیم خان شیرازی که پیشکار خاقان سعید شهید بوده، پس از استیصال آن خاندان بقهر قهرمان ایران، از گیتی چشم پوشیده و به عبادت کوشیده، سالها در کرمانشاه، در حضرت شاهزادۀ مغفور دولتشاه مبرور، ندیم و محرم، و از امراء معظم بوده. پس از رحلت آن شاهزادۀ ذی شان، وی نیز پریشان آمد. کمالاتش بسیار است. از جمله اینکه با عدم بصر شطرنج بازد، و بیشتر حریفان اسب انداز پیل افکن را، بفرزینی فرزانه، یا بیدقی دیوانه، شهمات سازد. پنجهزار بیت دیوان غزلیات اوست. غزل را به سیاقی خوب میفرماید، ودر این فن قدرت کامل ظاهر می نماید، چون غزلیات نیکودارد، اندکی قصاید، و بیشتر از غزلیاتش نوشته شد:
شده درخت شکوفه ز پای تا سر چشم
چو عاشقی که نشیند به راه وعده یار
اگر نه لاله هم عاشق است و هم معشوق
دلش چراست چو عاشق رخش چراست چو نار؟
گیتی اگر غلط نکنم رنگ و بو گرفت
از رنگ و بوی بزمگه عید شهریار
گاه عطا چو دستش میخواندم ابر را
باران ابر بود اگر در شاهوار
#
سراغ منزل طایر ز من کنی که کجاست
بهر کجا که در آنجا رخ نکوئی هست.
گشتم آسوده ز بدگوئی دشمن کاکنون
ببدی هم نتوان برد بر او نامم.
(مجمعالفصحاء ج 2 ص 343)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قِ)
شیرازی. از شعرای پارسی گوی که در جراحی و کحالی نیز مهارتی داشته است. از اوست:
یار ما را از تمنا سیر نتوانست کرد
آفتاب این ذره را تسخیر نتوانست کرد
عمرها کوشید در آبادی ما روزگار
آخر این ویرانه را تعمیر نتوانست کرد.
(از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1201) شود
لغت نامه دهخدا
(غَ رِ)
شیخ محمد متخلص به ساغر. از شاعران قرن سیزدهم و معاصران و معاشران رضا قلیخان هدایت بود. پدرش شیخ مؤمن عرب خزاعه ساکن شیرازو مجتهد آن شهر بود. شیخ محمد نیز مرتبت پدر را دریافت و در مسجد جامع پیشوای مقتدیان بود و با وجود زهد و تقدس صحبتی خوش و طبعی بذله گوی داشت. او راست:
گر بر بت به صدق دل عرضه کنی نیاز را
به که به زرق در حرم جلوه دهی نماز را
گرچه برای بندگی ساکن مسجدم ولی
بندگی خدای کو بندۀ حرص و آز را؟
ای سوی کعبه رهسپر بین به کجاست روی دل
شاد مشو که همرهی قافلۀ حجاز را !
از گدائی ّدر میخانه شاهی کن طلب
و اندر آن درگاه یکسان بین گدا و شاه را.
نیافتیم ز عیش جهان بجز حسرت
فروختیم به دنیا اگر چه عقبی را
ریا همین بر عشاق نیست ورنه فقیه
امام شهر نگردد اگر ریا نکند.
اگر زصحبت دردی کشان کناره کنم
به روی پیر مغان چون دگر نظاره کنم ؟
بهار میرسد آن به که توبه را شکنم
چو فصل گل گذرد توبه دوباره کنم.
رجوع به مجمع الفصحاء ج 2 ص 181 و ریاض العارفین چ 1305 هجری قمری ص 261 و تذکرۀ دلگشا تألیف علی اکبر بسمل شیرازی نسخۀ خطی کتاب خانه ملی شود
لغت نامه دهخدا
(طَ)
رضاقلی هدایت آرد: نام شریفش آقا عبداﷲ، و از کمالات عقلیه و نقلیه آگاه. والدش حاج علی عسکر، و بمحامد صفات در آن شهر مشتهر، خود در خدمت علما وفضلا اکتساب کمالات نمود، در عقلیات تلمیذ ملا احمد یزدی و سایر الهیین و معاصرین بود، و حکمت طبیعی را درخدمت جناب فضیلت مآب حاج میرزا سیدرضی که الحق حکیمی عیسوی دم و طبیبی مبارک قدم بود اقتباس فرمود، پس از تکمیل کمالات بتحصیل حالات مایل شد، مدتی به تهذیب اخلاق و مجاهدۀ نفسانیه سر آورد. و با فضلا و عرفا معاشرت کرد. غرض مردیست طالب ترک و تجرید و جاذب حال و توحید، بشوق صحبت فقیران و عزیزان از مصاحبت امرا و اعیان گریزان، غالب اوقاتش صرف تعبد و طاعات، و اکثر معالجاتش محضاللّه و الحسبات پاکی فطرتش از حصول قربت اهل دنیا مانع، و علو همتش بوصول معیشت مقرری قانع فقیر را بخدمتش کمال اخلاص است. این ابیات از اوست:
خوش گفت پیر عقلم دوش از سر کرامت
عشق بتان ندارد حاصل بجز ندامت
از حادثات گیتی ایمن شوی و فارغ
در کوی میفروشان سازی اگر اقامت.
بر هرچه نظر میکنم از وی اثری هست
واندر دل هر قطره ز بحرش گهری هست
بیهوده مرودر پی هر زاهد و واعظ
کز آن خبری نیست که با او خبری هست.
نکند حادثۀ دور فلک تأثیری
در دیاری که در آن خانه خماری هست.
غیر از گل حسرت از گل من
سر بر نزند گیاه دیگر.
ای آنکه ز هر ذره نمایان شده ای
از هر طرفی چو مهر تابان شده ای
در کعبه و دیر جمله را روی به توست
تو مقصد کافر و مسلمان شده ای.
(ریاض العارفین).
و هم او نویسد: نامش آقا عبداﷲ، خلف الصدق حاج علی اصغر جراح. مردی فاضل نکته دان و سالک صفوت بنیان بود. در اخلاق حسنه معروف و بصفات حمیده موصوف. در ایام توقف و توطن من بنده به شیراز که کمتر از قرنی نبود، غالب آن ایام با من قرین و منش همنشین. در ریاض العارفینش نام برده ام و بیتی چند از او آورده، سالی سه چار است که درگذشته. این ابیات از اوست (سپس دو بیت چهارم و پنجم را که در ریاض العارفین از وی آورده ذکر کرده است). (مجمعالفصحا ج 2 ص 340)
لغت نامه دهخدا
(صِ رِ)
ملا ابراهیم شیرازی. در مدح ائمۀ اطهار قصاید بسیاری سروده است. این بیت او راست:
بزیر تیغ بیدادش مکن تغییر رنگ ای دل
مبادا بر سر رحم آوری آن بی مروت را.
(از قاموس الاعلام ج 6)
لغت نامه دهخدا